منوی اصلی آمار وبلاگ بازدید امروز: 20
بازدید دیروز: 9
کل بازدیدها: 16540
|
تـنـهــا پـَـــر
شنبه 90 بهمن 22 :: 1:0 صبح :: نویسنده : تنها پر
امیدم امشب نمیدانم چرا شادی بر دلم ظهور یافت گرچه حتی یک لحظه هم یادت از خاطرم نمی رفت ولی خودم از این شاد بودنم متعجب شده بودم حتی گله کردم از این شادمانی که همه گفتند امروز وامشب روز شادی مومنین است و اگر من پاره خطی کوتاه در این سیر باشم این خوشحالی از آن جهت است و میگفتند که تو که من باشم اگر شاد باشی عزیزت هم شاد خواهد بود ومن به خاطر شادی دل تو امشب را به شادی اندکی بودم امشب در جمع ختم صلوات همه جمع بودند و یاد همه به شما بود هر که می آمد تصلای دلی بود برایم و جایت را به تندرستی برایم به خالی بودن میدانست کسی میگفت میگویم خدا صبرت بدهد تا اشکت روانه نشود ولی اشک روانه میشد دلیلی نمی خواست و بدتر ازهمه دیدن اشک مادرت بود در فراقت چقدر تورا دوست می دارد وهمراهی مادرم در این بزم گریانه ومن که بسوزم در نبودت که وقتی آنها اینگونه اند پس من چه بگویم ..... امشب شب الله اکبر هم بود همه به بالای پشت بام رفتیم و باز چقدر نبودت نمود میکرد نه من که نفیسه واسماء هم میگفتند نبودش پیداست تمام امیدم به هفته دیگر به این ساعات است که انشاالله به یاری خداوند در کنارت خواهم بود انشاالله وانشاالله موضوع مطلب : |
||