منوی اصلی آمار وبلاگ بازدید امروز: 28
بازدید دیروز: 9
کل بازدیدها: 16548
|
تـنـهــا پـَـــر
امروز مثل هر شنبه رفتم کلاس ولی میدانی میگفتی سرت را گرم کن ولی من تاب کلاس را نداشتم وراهی خانه امان شدم در راه هم با تو مهربانم سخن گفتم و چقدر دنیا درآن لحظات شیرین وعجیب بود در خانه خبری نبود میگذشت به دلتنگی ولی زمان نمیگذشت عصر که با شما سخن گفتم و شیرین همرهم بودی شیرین سخن گفتی دلم را که برده بودی ..بردی شب هم بی شما راهی رستوران شدیم با خانواده وباز جایت خییییییییییییییییییییییییییییییییلی خالی بود این تنها برای من نبود بلکه آنها هم مدام یاد تورا زنده میکردند و محمد مهدی که سراغت را میگرفت وخیلی شیرین آموخت که عمو رفته هند زودی برمیگرده شب هم باز عکست کنار بالینم دلداریم میدهد تا شاید خوابم ببرد موضوع مطلب : |
||