منوی اصلی آمار وبلاگ بازدید امروز: 8
بازدید دیروز: 1
کل بازدیدها: 16519
|
تـنـهــا پـَـــر
الله اکبر الله اکبر تنها برایمان همین شده است دلخوشی که بشود شب 22بهمنی که برویم بالای پشت بامهایمان و بلند پشت سر صدای رسای خاموش پدرانمان ماهم بلند تر ازخاموشیمان الله اکبر بگوییم ولی آنها با همان صدای خسته خاموششان میفهمند که این پیروزی چیست؟ این الله اکبر بی هراس وبلند در اوج آن خفقانهای آن زمان یعنی چه؟ ما فقط میدانیم انقلابی شد وماهم هر سال باید به پاسداشت آن اینگونه به پاسداریمش ولیکن چه میفهمیم از شادی که آنها درک کردند درآن زمان ؟... ولی امروز هم شاید ما انقلابی خاموش داریم انقلاب در مبارزه با فتنه.بی حجابی.جنگ نرم.پاسداشت مقام رهبر.وانقلابی بس عظیم داریم وآن ماندن در صراط مستقیم است در این زمانه آخرالزمان که بس مشکلاست خداوند عاقبتمان راختم بخیر کند موضوع مطلب : جمعه 90 بهمن 21 :: 9:54 صبح :: نویسنده : تنها پر
اسلام علیک یا خاتم النبیین یا رسول الله رفته باشی میفهمی حال زائری را که دلش را کنار ستون سوم روضه منوره چال کرده باشد وآمده باشد چه حالی است دلی که سر گشته می تابد در مسجد نبی و بعد روبروی گنبد خضراء مینشیند پای سخن با حبیبی که میدانی که میداند چه بر زبان میخواهی بیاوری بعد دلت بی تاب بقیع میشود وباز در بین الحرمین می مانی که کدام سو روم وباز از عمق جانت نبود مولایت ولی عصر را درک میکنی و با صدایی فریادتر از خاموشی که میکشیش در بغض گلویت سر میدهی الهم عجل لولیک الفرج
موضوع مطلب : امروز روز شهادت امام حسن عسگری است وجه زیباست که حرف دل خرابت را از زبان آن امام بشنوی امام فرمودند:بهتر از زندگی آن است که چون انرا ازدست بدهی از زندگی بیزار شوی ومن چون تمام زندگیم گلم است اکنون از زندگی کاملا بیزارم بنازم که دانستی حرف دل خرابم چیست و آنرا گفتی موضوع مطلب : چهارشنبه 90 دی 28 :: 10:27 صبح :: نویسنده : تنها پر
دلم پریشان دیاری است برای رهایی از خویشتن هوای مدینه کردن و راه به جایی نداشتن درعشق کربلا سوختن وماندن دلت را همراه زائری کوچک فرستادن زائری که مطمئنی اقا نگاهش را از او بر نمیدارد زائری که میدانی وقتی به حضرت سلام میدهد سلامش از سر خلوص و پاکی است میدانی که مثل ما آدم بزرگا که وقتی سلام میدهیم و فکرمان جای دیگری است اینگونه سلام نمیدهد وقتی از سر شوق میگوید دارم میرم کربلا مطمئنی آقا منتظرش نشسته است وخوشا به حال من که دلم را با او راهی کردم موضوع مطلب : جمعه 90 دی 16 :: 1:3 عصر :: نویسنده : تنها پر
فکرمیکنم که جمعه ای در کارنیست تاکه دل نگوید چرا یار نیست فکر میکنم که هفته جمعه نداشت تا که دل نگوید که یار کجاست فکر میکنم که شنبه ای هم نیست تا که دل نسوزد که یار باز هم نیست فکر میکنم روم زاین خانه تا که دل نمیرد در این کاشانه فکرمیکنم روم به جمع شادانه تاکه دل نسوزد در این غمنامه فکر میکنم وباز میندیشم هرچه کنم باز به تو میندیشم گرچه تحمل دوری تو از درد هم دردناک تر است گرچه این غمنامه با نبود تو غم بار تر است فکر میکنم که نگویم غم دل با دلدار تا که یار نشود متزلزل در کار
موضوع مطلب : |
||